یادداشت
آیا پزشکیان، پاشینیان خواهد شد؟
مجتبی رزمی

آیا پزشکیان، پاشینیان خواهد شد؟

در سیاست، همیشه آن‌که می‌ماند، قهرمان نیست. گاه ماندن، هنر عقب‌نشینی است، و گاه، نجات دادن یک ملت از تباهی، در گروی آن است که فردی از افتخار چشم بپوشد. نیکول پاشینیان چنین بود: نه فاتح، نه ژنرال، بلکه مردی که پیش از آن‌که تاریخ او را بشکند، خودش قامت توهم را شکست.
آیا پزشکیان، پاشینیان خواهد شد؟

در کشوری که سی سال، ناسیونالیسم قومی بر زخم قره‌باغ نمک پاشیده بود، او جسارت کرد حقیقت را بر زبان آورد. نه با لبخند، نه با افتخار، بلکه با اضطرار عقل. او فهمید که تداوم یک اشغال سه‌دهه‌ای، فقط موجب عزلت بیشتر ارمنستان است. گفت: بیایید کشور شویم، نه توهم. پاشینیان، ارمنستان را از رویای ملت مظلوم و استثنایی بیرون کشید. با دیاسپورا مدارا کرد، با کلیسا رودررو شد، و با ارتش، به تفاهمی تلخ رسید. چون باور داشت که شکست، اگر آگاهانه پذیرفته شود، مقدمه‌ی صلح است. در جهانی که توهم قدرت، بیش از ضعف واقعی هزینه می‌آفریند، پاشینیان پذیرفت که واقعیت گاه ناخوشایند است، اما حقیقت، همیشه نجات‌بخش است.

در ایران گرفتار تحریم، تهدید و تشتت، مردی دیگر در عرصه سیاست، داعیه‌ اصلاح و توسعه دارد: دکتر پزشکیان. پزشکیان، نه برآمده از طبقه‌ سیاسی خاص بود و نه ساخته و پرداخته‌ نهادهای تبلیغاتی. او صدای اکثریت خاموش بود، مردمی از پیرامون، از متن خاکستری جامعه، از طبقات طرد شده از قدرت که امید آخرشان را به پای صندوق‌ها آوردند و به او سپردند. پزشکیان نماینده‌ی پایان تک‌صدایی‌ بود؛ پژواک تنوع، تکثر و عدالت اجتماعی در فضایی که سال‌هاست در قبضه‌ی یکنواختی سیاسی بوده است. او با زبان مردم سخن گفت؛ ساده و صادق. اما برای تبدیل صداقت به سیاست، باید درس‌هایی از تجربه‌ی ارمنستان گرفت.

پزشکیان، اگر می‌خواهد ایران را نجات دهد، باید پیش از هر اصلاحی، واقعیت را بپذیرد. بپذیرد که کشور، خسته است. از توهم ایدئولوژیک، از فساد تودرتو، از انسداد گفت‌وگو و از هزینه‌های بی‌حاصل سیاست خارجی. او باید بپذیرد که ایران امروز، نه ایران دهه شصت است، نه ایران دلارهای نفتی دهه هشتاد. بلکه ایرانی‌ست که در حصار تردید مانده: نه مسیر مقاومتش به توسعه منتهی شده، و نه پنجره‌های مذاکره به رویش گشوده‌اند.

پاشینیان فهمیده بود که نمی‌توان هم قره‌باغ را حفظ کرد، هم صلح را به دست آورد. نمی‌توان هم به رویای ارمنستان بزرگ وفادار ماند، هم از بن‌بست اقتصادی گریخت. اصلاح، بدون پارادایم‌شیفت، ممکن نیست.

پزشکیان نیز اگر بخواهد طرحی نو دراندازد، باید توسعه را نه فقط در عرصه‌ی اقتصاد، که در بازنگری بنیادهای سیاست دنبال کند. سیاست‌مدار، اگر واقع‌بین باشد، گاه باید در اتاقی بنشیند که دوست ندارد، و با کسی دست دهد که سال‌ها از او خباثت دیده است. سیاست خارجی، اگر در سطوح پایین بماند، در چرخ‌دنده‌ بوروکراسی فرسوده می‌شود. رایزنی‌های دیپلماتیک در سطوح میانی، از جمله تلاش‌های عراقچی، هرچند ضروری و محترم، اما به تنهایی نتوانسته گره‌های اصلی را باز کند، اگر پزشکیان می‌خواهد راهی تازه بگشاید، بهتر است به عنوان نماینده‌ واقعی و عالی مردم ایران، مستقیما با رئیس‌جمهوری آمریکا دیدار کند. واقعیت آن است که گفت‌وگوی چهره‌به‌چهره با ترامپ، نه فقط یک ضرورت راهبردی، بلکه نمادی از درک تازه و واقع‌بینانه‌ای از منافع ملی است. برون‌رفت از وضع موجود، گاه نه از مسیر جلسات فنی در وین، بلکه از اتاقی در واشنگتن می‌گذرد.

پاشینیان، برای صلح ایستاد. نه مقابل مردم، بلکه در برابر کلیسای جنگ‌طلب، ژنرال‌های توهم‌زده، و ایدئولوژی پوسیده‌ قربانی‌بودن. او بارها تا مرز سقوط رفت، اما ماند. چون مردم، گرچه با خشم، اما با عقل او همراه شدند.

پزشکیان نیز اگر بخواهد صرفا نماینده‌ رنج باشد، کافی نیست. او باید نماینده‌ بلوغ باشد؛ صدای صبر راهبردی در برابر هیجان‌های پرخرج. او باید بداند که اصلاح، با پذیرش واقعیت‌های موجود آغاز می‌شود: پذیرش ناکارآمدی شیوه‌های کنونی اداره کشور پذیرش ناکارآمدی سیاست خارجی ماجراجویانه پذیرش حقایق اقتصادی، اجتماعی، و حتی فرهنگی. و بالاخره باید بداند که در روزگاری که مشروعیت، از توان شنیدن صدای مردم می‌آید، نجات ایران فقط از مسیر گفت‌وگو، واقع‌گرایی و شجاعت عبور از روایت‌های قدیمی می‌گذرد.

پاشینیان، نه قهرمان بود و نه منجی. او فقط پذیرفت که بماند، حتی اگر تاریخ، او را به نام قهرمان نخواند. و اگر پزشکیان نیز بخواهد در سطرهای آینده‌ ایران، ماندگار بماند، باید همین راه را برود: نه در لباس شعار، بلکه در قامت بلوغ. وگرنه، تاریخ این فرصت را هم، مثل بسیاری از فرصت‌های پیشین، خواهد بلعید.

پی‌نوشت: مقایسه پاشینیان و پزشکیان چندان هم دقیق نیست و اختیار عمل و دامنه فعالیت متفاوت و متمایزی دارند. پاشینیان در ارمنستان فرمانده کل قواست. هر چند در مثل مناقشه نیست و روح متن در پذیرش وضعیت موجود و خروج از انفعال است. در مقام مقایسه برخی اختیارات پاشینیان با راس هرم قدرت ایران قابل سنجش است که نگارنده علاقه‌ای به پرداختن به آن موضوع ندارد و به مخاطب قرار دادن پزشکیان اکتفا می‌کند.

افزودن نظر
< M >