در پهنه پرنشیب و فراز تاریخ ایران، همواره شخصیتهایی برخاستهاند که با ایمان، رفتار و اندیشه خود توانستهاند نهتنها زمانه خویش، که نسلهای بعد را نیز به راهی تازه رهنمون شوند. شیخ صفیالدین اردبیلی را میتوان یکی از این مردان بیبدیل دانست؛ عارفی که معنویت و اخلاق را با زندگی روزمره مردم درآمیخت و سنتی نو در تربیت انسان، دینداری و مردمداری به یادگار گذاشت.
شیخ صفی، فراتر از چارچوبهای رسمی خانقاه و طریقت، فلسفهای زنده از سادگی، مهربانی و خویشتنداری را پرورش داد؛ او مردم را به وحدت و انصاف دعوت کرد و مرزهای میان طبقات، مذاهب و اقوام را با پیمان برادری و کرامت انسانی درهم شکست. اعتقاد راسخ او به ارزش آموزش و پرورش روحانی، بر جریان تربیتی مناطق اطراف اردبیل و بعدتر سراسر ایران تأثیر گذاشت؛ منزلگه او نه صرفاً خانقاهی برای اهل سلوک، که پناهگاهی برای جویندگان حقیقت، عدالت و امید بود.
آنچه شیخ صفی را ماندگار و اندیشههایش را تاثیرگذار ساخت، روحیه تساهل، اجتهاد و مسئولیتپذیری او در قبال جامعه بود. او همواره تأکید میکرد راه رسیدن به جامعهای سالم و متعالی، عبور از خودخواهی و جستجوی مصالح جمعی است؛ از همین رو، محبت، گذشت و احترام متقابل، محور گفتار و رفتار پیروانش شد ـ رویهای که بعدها زیر بنای قدرتگیری سیاسی و اجتماعی صفویان گردید و طنین آن تا امروز در فرهنگ ایرانی محسوس است.
اندیشههای شیخ صفیالدین تنها دستاویزی برای معنویت فردی نبود؛ این باورها در زمینه سیاست، عدالت اجتماعی، نظام تربیتی و اداره جامعه نیز بازتاب یافت. از بطن همین آموزهها بود که سلسله صفویه شکل گرفت و ایران، پس از قرون بحران و تشتت، به یکپارچگی و شکوفایی رسید. الگویی که عرفان را در خدمت انسجام اجتماعی و اخلاق فردی بهکار گرفت و مدارا، اعتماد و وفاداری را ارزشهای بنیادی جامعه ساخت.
بزرگداشت چهارم مرداد، فراتر از یک مناسبت نمادین، تجلیل از مدرسهای است که معلم آن، معنویت را با خرد دینی و تعهد اجتماعی درآمیخت. شاید جامعه امروز، بیش از همیشه به بازخوانی اندیشههای شیخ صفی نیاز دارد؛ به یادآوری اینکه ریشههای کرامت، همدلی و وحدت، هنوز در ژرفای هویت ایرانی نهفته است. آنگاه میتوان دوباره با الهام از آن شیخ بزرگ، پلی میان گذشته، اکنون و آینده بنا نهاد؛ پلی از جنس معنویت، امید و مشارکت برای ایران و ایرانیان.